زمانی بود که کشف موسیقی یک فرآیند انسانی، اتفاقی و گاهی جادویی بود. چرخ زدن در فروشگاههای موسیقی، اعتماد به پیشنهادهای دستنویس کارکنان فروشگاه، گوش دادن به سیدیهای میکس هدیه دوستان یا خواهر و برادرهای بزرگتر، راههای اصلی برای یافتن صداهای جدید بودند.
این فرآیند در دهه ۲۰۰۰ با ظهور اولین موتورهای توصیه الگوریتمی شروع به تغییر کرد. «پاندورا» (Pandora) با «پروژه ژنوم موسیقی» (Music Genome project) پیشگام بود. هدف این بود که آهنگها را به صفات قابل سنجش مانند «جنسیت خواننده» یا «سطح دیستورشن گیتار» تجزیه کنند و آهنگهای مشابه را پخش کنند.
این رویکرد در ابتدا به دلیل تازگیاش موفق بود، اما نشانههای هشداردهندهای نیز وجود داشت. هر کسی که در آن دوران از پاندورا استفاده کرده، تمایل آن به تکرار مداوم ۱۰ آهنگ مشابه را به یاد میآورد. این تا حدی به دلیل کتابخانه کوچک آن در آن زمان بود (۸۰۰ هزار آهنگ در سال ۲۰۱۱).
چند ماه بعد، «اسپاتیفای» در جولای ۲۰۱۱ با کاتالوگ ۱۵ میلیون آهنگی وارد آمریکا شد و همه چیز را تغییر داد. اسپاتیفای از همان ابتدا بر الگوریتمها متمرکز بود. در سال ۲۰۱۵، نمادینترین ویژگی خود، یعنی پلیلیست «کشف هفتگی» (Discover Weekly) را راهاندازی کرد. این سیستم بسیار پیچیدهتر بود و از فناوری شرکتی به نام «اکو نست» (The Echo Nest) که در سال ۲۰۱۴ خریداری کرد، برای تطبیق آهنگها با «پروفایل سلیقه» هر کاربر استفاده میکرد.
اسپاتیفای: «سکوت» تنها رقیب است
اسپاتیفای اکنون محبوبترین سرویس استریم موسیقی در جهان است. اگرچه الگوریتمها لزوماً دلیل این محبوبیت نیستند، اما گستردگی آن به این معناست که صدها میلیون نفر با رژیم ثابتی از موسیقی که توسط یک ماشین انتخاب شده، تغذیه میشوند.
هدف اسپاتیفای این است که شما را به هر قیمتی در حال گوش دادن نگه دارد. «لیز پلی»، روزنامهنگار، در کتاب خود «ماشین خلقوخو» (Mood Machine) داستانی را از قول یکی از کارمندان سابق اسپاتیفای نقل میکند که «دنیل اک» (Daniel Ek)، مدیرعامل شرکت، گفته بود: «تنها رقیب ما سکوت است.»
به گفته این کارمند، رهبری اسپاتیفای خود را یک شرکت موسیقی نمیدید، بلکه یک «پرکننده زمان» میدید. او توضیح میدهد: «اکثریت قریب به اتفاق شنوندگان موسیقی، واقعاً علاقهمند به گوش دادن به موسیقی نیستند. آنها فقط به یک موسیقی متن برای لحظهای از روز خود نیاز دارند.»
این رویکرد که شاید در ظاهر بیضرر به نظر برسد، اساس کار الگوریتم اسپاتیفای را شکل میدهد. هدف آن کمک به «کشف» موسیقی جدید توسط شما نیست؛ هدف آن صرفاً نگه داشتن شما برای طولانیترین زمان ممکن است. الگوریتم «ایمنترین» آهنگهای ممکن را به شما ارائه میدهد تا دکمه توقف را فشار ندهید.
بازخورد الگوریتمی: چگونه موسیقی پاپ «تخت» شد
این شرکت حتی پا را فراتر گذاشت و تحت برنامهای به نام «محتوای کاملاً مناسب» (Perfect Fit Content, or PFC)، با شرکتهای تولید موسیقی همکاری کرد. این برنامه شاهد خلق «هنرمندان جعلی» (Ghost Artists) بود که اسپاتیفای را با آهنگهایی پر کردند که به طور خاص برای «دلپذیر بودن و قابل چشمپوشی بودن» طراحی شده بودند. این «موسیقی به مثابه محتوا» است، نه «هنر».
سرویسهای استریم همچنین حجم عظیمی از داده را در مورد آنچه مردم گوش میدهند در اختیار شرکتهای ضبط موسیقی قرار دادند. در یک حلقه بازخورد، این شرکتها شروع به اولویت دادن به هنرمندانی کردند که شبیه به چیزهایی بودند که مردم از قبل گوش میدادند؛ و آنچه مردم گوش میدادند، همان چیزی بود که الگوریتم پیشنهاد میکرد.
هنرمندان، بهویژه آنهایی که سعی در ورود به بازار داشتند، شروع به تغییر نحوه آهنگسازی خود کردند تا در عصر استریم الگوریتمی بهتر عمل کنند. آهنگها کوتاهتر شدند، آلبومها طولانیتر شدند و مقدمهها (Intro) حذف شدند. «هوک» (Hook) آهنگ به ابتدای آن منتقل شد تا بلافاصله توجه شنونده را جلب کند و مواردی مانند سولوی گیتار تقریباً از موسیقی پاپ ناپدید شد. پالت صداها سادهتر و تنظیمها مینیمالتر شدند؛ موسیقی پاپ «تخت» (Flattened) شد.
بر اساس مطالعه نگرانکنندهای که شرکت تحقیقاتی «میدیا» (MIDiA) در سپتامبر منتشر کرد، «هرچه کاربران وابستهتر به الگوریتمها باشند، موسیقی کمتری میشنوند.» این مطالعه نشان داد که «نسل زد» (Gen Z) (۱۶ تا ۲۴ ساله) نسبت به نسلهای قبلی (۲۵ تا ۳۴ ساله) کمتر احتمال دارد هنرمندی را کشف کنند که واقعاً دوستش داشته باشند، حتی اگر آهنگی را در تیکتاک بشنوند.
خستگی از الگوریتم و شورش علیه ماشین
«خستگی از الگوریتم» (Algorithm fatigue) مدتی است که در حال شکلگیری است. «اپل موزیک» (Apple Music) انتخاب انسانی (Human Curation) را با استخدام نامهای بزرگی چون «زین لو» (Zane Lowe) به نقطه فروش مرکزی خود تبدیل کرد. اما اخیراً، شورش علیه الگوریتم شتاب بیشتری گرفته است.
پلتفرمهایی مانند «بندکمپ» (Bandcamp) با بخش «Bandcamp Daily» و «Bandcamp Clubs» (باشگاههای بندکمپ) و «کوبیز» (Qobuz) با تمرکز بر بخش تحریریه (Qobuz Magazine) در حال رشد هستند.
نسل Z شاید کمتر هنرمند جدیدی کشف کند، اما همین نسل در حال رهبری «احیای رادیوهای دانشگاهی» است. به نظر میرسید رادیو در حال مرگ است، اما اکنون بسیاری از دانشگاهها گزارش میدهند که زمان کافی برای همه داوطلبان مشتاق DJ شدن ندارند. حتی «آیپاد» (iPod) کلاسیک در حال بازگشت است و یک خردهفرهنگ کامل حول «ماد» کردن آنها شکل گرفته است.
البته، شرکتها به زودی راهی برای کسب درآمد از این روند پیدا خواهند کرد. اسپاتیفای ویژگیهای جدیدی مانند «انتخاب انسانی» را اضافه کرده است. شرکتها احتمالاً «توهم کشف اتفاقی» را خواهند ساخت. آنها توصیههای الگوریتمی را طوری بستهبندی خواهند کرد که طبیعیتر به نظر برسد. شما همچنان توسط یک الگوریتم دستکاری خواهید شد؛ فقط تشخیص آن سختتر خواهد بود.