در گفتوگویی با محوریت «اعتماد و بیاعتمادی» در اکوسیستم نوآوری، مشکات اسدی با اشاره به وضعیت اعتماد در اکوسیستم نوآوری ایران توضیح داد که کیفیت خدمات غیرمالی و فرآیند توانمندسازی، معیار مهمتری برای سنجش شتابدهندههاست تا تعداد تیمهایی که پذیرش میکنند. او گفت مدلهای مختلف اعتماد نشان میدهد وضعیت فعلی اقتصاد و نوآوری در ایران به مربع «بیاعتمادی بالا و اعتماد پایین» نزدیک شده؛ نه به این معنا که اعتماد وجود ندارد، بلکه به این معنا که بازیگران بزرگ اقتصادی با احتیاط و تردید وارد فضای نوآوری میشوند و این رفتار محافظهکارانه خود را در شیوه تعامل آنها با اکوسیستم نشان میدهد.
او سپس با اشاره به تجربه خود از جایگاه سرمایهگذاری توضیح داد که بسیاری از دوستان استارتاپی دوست دارند بدانند یک سرمایهگذار چه چیزی میخواهد بشنود و چه مسائلی باعث اعتماد یا بیاعتمادی او میشود. اسدی گفت یکی از مهمترین «تقلبهایی» که میتواند در اختیار تیمها قرار دهد این است که بازیگران اقتصاد متداول را فقط از زاویه سرمایهگذار نبینند. بسیاری از صنایع قرار نیست به استارتاپ پول تزریق کنند؛ آنها بازار استارتاپ هستند و اگر استارتاپ بتواند به جای انتظار نقدینگی، وارد مشارکتی شود که محور آن «دسترسی به بازار» باشد، مسیر رشد واقعی آغاز خواهد شد. او یادآوری کرد که به دلیل محدودیتهای اقتصاد کلان و دشواری حضور در بازارهای جهانی، صنعت داخلی امروز ظرفیت بزرگی برای نوآوری ایجاد کرده و این تغییر زاویه دید باید ابتدا در ذهن بنیانگذاران اتفاق بیفتد.
مشکات اسدی تاکید کرد که ارتباط گرفتن مستقیم با صنعت کار راحتی نیست و اصولاً وظیفه مستقیم استارتاپ هم نیست. از نگاه او، برای رسیدن به صنعت نیاز به میانداران فناوری است؛ نهادهایی مانند CVCها، صندوقهای پذیرش فناوری و مجموعههایی مانند «آن» که بتوانند ارتباط واقعی میان تیمها و بدنه صنعت ایجاد کنند. او گفت صنعت دیرقانعشونده است، اما اگر قانع شود و احساس کند راهکار ارائهشده یک مسئله واقعی را حل میکند، همه امکاناتش را پای کار میآورد و همکاری مؤثری شکل میگیرد.
او در ادامه چهار سال تجربه خود از کار با اکوسیستم نوآوری را بیان کرد و گفت یکی از چالشهای مهم این است که بسیاری از تیمها با فالو کردن ترندهای جهانی، راهکاری طراحی میکنند که هیچ ارتباطی با سطح بلوغ صنعت ایران ندارد. برای مثال تیمها صنعت لجستیک دنیا را دنبال میکنند، سپس همان راهکار را برای ایران طراحی میکنند، اما چون نیازها، زیرساختها و بلوغ صنعت ایران متفاوت است، راهکار هیچگاه به پایلوت نمیرسد و تیمها تصور میکنند صنعت بیاعتماد است. در حالیکه مسئله اصلی عدم انطباق راهکار با واقعیت صنعت داخلی است و این باعث عقبگرد و اصلاحهای مداوم و بینتیجه میشود.
مشکات اسدی خطاب به تیمها تاکید کرد که تمرکز، نکته مهم دیگری است که نباید نادیده گرفته شود. به گفته او، تیمها نمیتوانند در همه زنجیرهها و صنایع راهکار ارائه دهند. باید روی یک صنعت یا یک زنجیره مشخص متمرکز شوند، شبکهسازی واقعی همانجا شکل بگیرد و راهکارهایی ارائه شود که با درد واقعی همان صنعت سازگار باشد. او گفت صنایع فرآیندی به دلیل مشابهت، نزدیکترند اما همچنان نیاز به فهم عمیق دارند. در مقابل، ارائه راهکار عمومی در صنایع مختلف یا در چند زنجیره متفاوت، معمولاً نتیجه مؤثری ندارد و مسیر رشد استارتاپ را منحرف میکند.
مشکات اسدی همچنین نقدی را به مدل ارزیابی برخی سرمایهگذاران مطرح کرد و گفت در حوزه صنعت، مدل اسکیلآپ کردن با حوزه خدمات یا کسبوکارهای مصرفی متفاوت است. او گفت نباید راهکارهای صنعتی را با شاخصهایی مانند 10X سنجید، زیرا این مدل ارزیابی باعث حذف بسیاری از تیمهای توانمند میشود. به گفته او، رشد در صنعت فرمولهای دیگری دارد و انتظار رشد سریع در حوزههایی که ذاتاً پیچیده و زمانبر هستند، اشتباه است.
در ادامه بحث اعتماد، مشکات اسدی اشاره کرد که بیاعتمادی فقط در سمت شرکتهای بزرگ وجود ندارد. باید از خود پرسید آیا جوانانی که امروز در اکوسیستم هستند نیز اعتماد کافی دارند که ایدههای خود را وارد این فضا کنند؟ آیا فعالان اکوسیستم به یکدیگر اعتماد دارند، همکاری میکنند و یکدیگر را حمایت میکنند؟ و مهمتر از همه، نقش دولت و سیستم مقرراتی چیست و تا چه حد میتوان به پایداری قوانین و حمایتهای حاکمیتی اعتماد کرد؟
او تاکید کرد که اعتماد یک موضوع چندلایه است؛ هم صنعت باید اعتماد کند، هم اکوسیستم باید به خودش اعتماد داشته باشد و هم تیمها باید احساس امنیت کنند که مسیر رشد آنها قابل اتکاست. اعتماد از هر سه سو درگیر چالشهایی است و این موضوع باعث شده بسیاری از فرآیندها زمانبر، پیچیده و شکننده شوند.
در بخش پایانی صحبتها، مشکات اسدی به چشمانداز اقتصاد ایران اشاره کرد و گفت به دلیل وابستگی شدید اقتصاد کلان به سیاست، در کوتاهمدت تصویر روشنی از بهبود دیده نمیشود؛ اما در افق بلندمدت همچنان میتوان امیدوار بود. از نگاه او، تابآوری به معنای تکرار شعار نیست، بلکه یعنی چابکی در تغییر استراتژی و آمادگی برای سناریوهای مختلف.
او همچنین توصیهای صریح خطاب به جوانان مطرح کرد: قرار نیست همه در این مقطع وارد مسیر کارآفرینی شوند. بسیاری از مهارتهای ضروری کارآفرینی مانند مدیریت منابع انسانی و شناخت سازوکار سازمان، در تجربه کارمندی به دست میآید. برخی چالشهایی که در تجربه سرمایهگذاری دیده میشود ناشی از این است که بعضی بنیانگذاران هرگز تجربه مواجهه با تعهدات واقعی سازمانی را نداشتهاند، اما امروز در جایگاه مدیرعامل تصمیمگیر نشستهاند و این فاصله درک، در ادامه مسیر برای تیمها مشکل ایجاد میکند.